به اشتراک بگذاریدبا ادامه سوءمدیریتها و فساد سیستمی در داخل، فعالان اقتصادی بر لزوم توجه به عوامل درونزای بحران اقتصادی کشور تاکید میکنند و یادآور میشوند که حتی اگر تمامی تحریمها علیه کشورمان رفع شود، هنوز اقتصاد کشور با چالشهای عمدهای در داخل روبرو خواهد بود. البته توجه به مشکلات درونزای اقتصاد کشور به معنی بیاهمیت بودن مشکلات برونزا نیست و واقعیت اینست که اگر درهای اقتصاد کشور باز شود و اگر ما مصمم باشیم که میزبان خوبی برای سرمایه خارجی باشیم، به ناچار ما مجبور خواهیم شود به مسائل درونزای اقتصادی نیز بپردازیم.
بیش از دو سال پیش بود که مقام معظم رهبری از تشکیل شورای عالی هماهنگی اقتصادی قوای سهگانه خبر دادند و بر لزوم پیگیری کارشناسانه مسائل اقتصادی کشور تاکید فرمودند. قرار بر این بوده که سران کشور، در حوزهای بانکی، اشتغال، سرمایهگذاری، تولید، وضعیت اقشار آسیبپذیر، بودجه و نیز مسائل اقتصادی مرتبط با سیاست خارجه تصمیمات هماهنگ اتخاذ کنند. به برغم این ساز و کار، شاهدیم که مسئولان کشور، اجماعی در خصوص مشکلات درونزا و برونزای اقتصادی کشور ندارند. در حوزه مشکلات درونزا، بحثهای کارشناسانه زیادی مطرح شده و بنظر میرسد فساد سیستمی باعث شده که اعمال هرنوع سیاستگذاری منطقی با چالش روبرو شود.
مشکل اصلی برونزای اقتصادی کشور چیست؟ مسئولان کشور میگویند تحریمها و فشارهای خارجی اصلیترین مشکل برونزای کشور است. ولی آیا اگر تحریمها برداشته شود، مشکلات ما با جذب سرمایه خارجی و تعامل سازنده با همسایگان حل خواهد شد؟ جواب این سوال منفی است زیرا نیروهایی در نظام قدرت کشور ما حضور دارند که با عادیسازی روابط ایران با جامعه بینالملل مخالفند. این تقابل هم پیش از برجام و هم پس از امضای برجام صادق بود. همان نیروهایی که با ورود شرکتهای اروپایی در دوران پسابرجام مخالف بودند، اکنون هم حضور دارند و فارغ از تحولاتی که در سیاست آمریکا حاصل شود، با تعامل سازنده با جامعه بین الملل و آزادسازی اقتصادی کشور مخالفت خواهند کرد.
هرگاه مشکل ما با جامعه بین الملل طرح می شود، مسئولان از تحریمها میگویند و رفع تحریمها را چاره کار میدانند. ولی اشتباه منطقی موافقان و مخالفان مذاکره اینست که برای تحریمها محوریت قائل می شوند، این در حالی است که باید برای تعامل محوریت قائل شد. در واقع چالشهای ما با نظام بینالملل دو بعد سلبی و ایجابی دارد و تحریمها در مقوله سلبی قرار دارند. ولی مسئله یک وجه ایجابی هم دارد. اگر تحریمها برداشته شد، و به فرض، قدرتهای جهانی با تمایل ما به هژمونی منطقهای موافقت کردند، آیا کشورهای منطقه با این هژمونی موافقت خواهند کرد؟ در واقع وجه ایجابی قضیه، تعامل سازنده منطقهای ماست که در صورت رفع تحریمها، همچنان مسئلهایست که از سوی برخی از نیروهای داخلی به چالش کشیده میشود.
هم مخالفان و هم موافقان مذاکره و تنشزدایی، از منافع ملی سخن میگویند، ولی واقعیت این است که تجربه مقاومت نشان داده که نیات خوب لزوما به نتایج خوب نمیانجامد و سیاست تقابل منطقهای و بینالمللی عملا برای ما هیچ دوستی باقی نگذاشته است و کشورهایی همچون چین و رسیه که در حرف، دم از دوستی با ما میزنند، در عمل از ما به عنوان اهرم فشاری برای مقاصد سیاسی خود استفاده می کنند. همانطور که دکتر ظریف تاکید کرده اصولاً سیاست خارجی نباید جناحی شود، یعنی سیاست خارجی باید بر قاعده فراجناحی طرحریزی شود، اما متأسفانه این امر در کشور ما از سوی برخی جناحها نادیده گرفته میشود.
مواضع جناحی در سیاست خارجی ضربهای مهلک به اقتصاد کشور وارد کرده و تا زمانی که ما همزمان به مشکلات درونزا و برونزای اقتصاد کشور نپردازیم، شاهد وخیمتر شدن وضعیت اقتصادی کشور خواهیم بود. در واقع این عوامل درونزا و برونزا تاثیری متقابل بر هم خواهند گذاشت و اگر مصمم باشیم که میزبان خوبی برای سرمایه خارجی باشیم، قاعدتا مجبور خواهیم شود به مسائل درونزای اقتصادی نیز بپردازیم. امنیت سرمایه گذاری مستلزم امنیت و پیش بینیپذیری است و این هر دو با فاسد و سوءمدیریت سرسازگاری ندارند.