به اشتراک بگذاریدبا گذشت دو سال از سرنگونی هواپیمای اوکراینی، هنوز زخم این حادثه تازه است و واکنشهایی که طی روزهای گذشته در مطبوعات و شبکه های اجتماعی شاهدش بودیم، حاکی از آن است که افکار عمومی به هیچوجه اقناع نشده و نظام نتوانسته اعتماد از دست رفته در این ماجرا را بدست آورد. بلکه برعکس، با گذشت زمان، و ادامه عدم مسئولیتپذیری و افزایش سوالات بیپاسخ، بحران اعتماد عمومی افزوده یافته است.
پنهانکاری و عدم اطلاعرسانی، و رفتارهای عجیب و غریب نیروهای مسلح و قوه قضائیه باعث شده که تئوریهای توطئه درخصوص انهدام هواپیمای اوکراینی فراگیر شود و تعداد بیشتری به این نتیجه برسند که انهدام این هواپیما مسافری عمدی بوده است. انهدام عمدی هواپیما باورکردنی نیست، ولی سوال اینجاست که چرا سپاه حاضر است چنین اتهاماتی را به جان بخرد، ولی شفافسازی نکند؟ مگر آبروی یک یا چند فرمانده چقدر مهم است که سپاه حاضر است آبروی حل نظام برود؟
جواب دقیق به سوال فوق روشن نیست ولی میتوان گفت که فاش شدن حقیقت، از یک سوءمدیریت و بیکفایتی عمیق در سپاه پرده بر خواهد داشت که در واقع سپاه ترجیح می دهد محکوم به جنایت شود تا بیکفایتی. اگر این تئوری را بپذیریم، دو سناریوم برای انهدام هواپیمای اوکراینی متصور است:
1- عملیات آتش به اختیاران: قدرت آتش به اختیارانی که هیچ درکی از دفاع موشکی ندارند ممکن است بیش از آن باشد که تصورش را بتوان کرد. متاسفانه طی سالها گذشته فرهنگ آتش به اختیاری در جامعه ترویج شده که این امر به طور خاص در میان نیروهای مسلح عواقب فاجعه باری داشته است. در این شرایط دور از ذهن نیست که زیرمجموعههایی در سپاه عملا چراغ سبز آتش به اختیاری را از فرماندهی سپاه گرفته باشند. در نبود عدم شفافیت و یا به علت طبقهبندی بودن اطلاعات، اشتباهات این آتش به اختیاران در گذشته فاش نشده و در نتیجه این گروهها امکان یافتهاند که به اقدامات خود ادامه دهند. در انهدام پرواز 752 اما فاجعه قابل پنهان کردن نبود.
هرچند این زیر مجموعه ها خودسر عمل میکنند، ولی فرهنگ خودسری و آتش به اختیاری را از فرماندهان خود آموختهاند و به همین علت، مسئولیت به این گروه ها ختم نمیشود و از همین روست که فرماندهی سپاه هیچ علاقهای به فاش شدن فعالیت های این زیرمجموعه های خودسر ندارند. این شفافسازی اولا نشان می دهد که چنین مجموعه هایی فعالیت های گستردهای دارند و در ضمن فاش میشود که این گروه های قدرتمند، از تخصص لازم برخوردار نیستند و برای مثال بقدری ناکارآمدند که حتی توانایی تشخیص موشک کروز از هواپیما را ندارند. فرماندهی سپاه ترجیح می دهد که مردم فکر کنند سپاه هواپیما را از قصد زده، ولی این موضوع فاش نشود که یگان هایی در سپاه وجود دارد که اصولا توانایی تشخیص موشک از هواپیمای مسافری را ندارند.
2- دعوای میان گروهی: سناریوی دوم هم باز به سوءمدیریت و از هم گسیختگی فرماندهی باز می گردد. این احتمال منتفی نیست که زیرمجموعههایی در داخل سپاه وجود دارد که با هم درگیری دارند و همین امر باعث شده که با هم تعامل نکنند و یا اطلاعات غلط در اختیار یکدیگر قرار دهند. این عدم تعامل در موارد بسیاری رخ می دهد ولی چون موضوع چندان اهمیت نداشته و یا به علت طبقهبندی بودن اطلاعات، اشتباهات از نظرها پنهان میماند. در رابطه با هوایپمای اوکراینی اما، ماجرا ماهیتا به افکار عمومی ربط پیدا میکند و امکان کاری مطلق وجود ندارد.
در این سناریوی دوم هم سپاه علاقهای به شفافسازی ندارد چون باز هم اگر حقیقتیابی به درستی صورت گیرد، معلوم میشود که مسائل کلان امنیتی کشور چگونه درگیر سوءمدیریت سیستمی است. در این سناریو نیز سپاه افشاگری را آنقدر به ضرر آبرو و حیثیت خود میبیند که حاضر است اتهام انهدام عمدی را به جان بخرد، ولی افشاگری نکند. در واقع سپاه ترجیحی می دهد که در افکار عمومی به عنوان یک مجموعه منسجم تلقی شود تا یک نهادی که درگیر دعواهای درون سازمانی است.
برغم محتمل بودن سناریوی سوءمدیریت، اکنون بیش از پیش تئوری عمدی بودن انهدام هواپیمای اوکراینی در میان افکار عمومی طرفدار پیدا کرده است. حسن روحانی چند روز پس از اعتراف سردار حاجی زاده به شکلیک به هوایپما گفت: هیچ کس نمیتواند باور کند که یک هواپیمای مسافربری در کنار فرودگاه بینالمللی در روت پرواز هدف قرار بگیرد!» وقتی که رئیس جمهور کشور نسبت به شلیک غیرعمد به هواپیما ابراز تعجب می کند، از شهروندان عادی چه انتظاری میتوان داشت؟ در چنین شرایطی، متاسفانه تقریبا تمامی اقدامات مسئولان مربوطه، به این شکها و ناباوریها دامن زد. از بولدوزر کردن محل سقوط تا ضبط وسائل بازماندگان و پنهانکاری در معرفی عاملان شلیک به هواپیما جای شکی برای مردم عادی باقی نگذاشته که سپاه در پی پنهان کردن واقعیت است. سوال اینجاست که آیا سردار حاجی زاده و همکاران وی در پی پنهان کردن یک توطئه برای انهدام عمدی هواپیما هستند و یا در پیآنند که بیکفایتیها و سوءمدیریتهای فاجعهآمیز خود را پنهان کنند؟ گزینه دوم منطقیتر به نظر میرسد ولی تا زمانی که یک دادگاه غیرسیاسی به پرونده نپردازد، نمی توان پاسخ قطعی را یافت.
بارها شنیدیم که عزیزان سپاه نسبت به پیشرفتهای صنایع موشکی کشور با افتخار سخن میگویند ورود سپاه به امور اقتصادی و تولیدی را اینگونه توجیه کردهاند که این نهاد کفایت صنعتی و عملیاتی خود را به اثبات رسانده است و اکنون وقت آنست که سپاه حتی وارد حوزه خودروسازی هم بشود. سردار حاجیزاده دو سال پیش گفته بود «بسیاری از مردم با توجه به کیفیت خودروهای داخلی، انتظار دارند سپاه به این صنعت ورود کرده و خودروهای با کیفیت بسازد.» بنظر میرسد سپاه بر روی این وجه مثبت خود سرمایهگذاری زیادی کرده و به هیچ وجه حاضر نیست این تصویر در افکار عمومی خدشهدار شود. آیا به همین علت است که سپاه ترجیح میدهد به عنوان نهادی در افکار عمومی شناخته شود که به عمد به هواپیمای مسافری شلیک میکند ولی بیکفایت نیست؟
بیشتر بخوانید:
دو موشک به هواپیما، هزار موشک به اعتماد عمومی
پرواز 752، چه کسی هزینه میدهد؟