به اشتراک بگذاریدخوزستان تشنه است و خوزستانیها خسته؛ خسته از بیتوجهی مسئولین و بیکفایتی مدیران؛ خسته از بیتدبیری دستگاههای مسئول در تخصیص منابعی که میتوانست با اصلاح زیرساختها بار مشکلات این استان را سبکتر کند. خوزستان خسته از قرادادهای اجرا نشده و درهوا مانده است که مانند همه امور اصلاحی دیگر تنها به حرف ختم شده است. استانی که در مقابل بیکاری، بیماری، قطعی برق، گرما و وضعیت وخیم اقتصادی تاب آورده، اکنون درحال دست و پنجه نرم کردن با بحران بیآبی است. استانی که زمانی پرآبترین درکشور بود، اکنون با کم آبی فاجعهآمیز در تابستان و بازگشت فاضلاب در زمستان روبروست. خوزستانی که با ذخایر غنی نفت و گاز، منبع درآمد عمدهای برای کشور محسوب میشود چرا باید در محرومیت از یک حق حیاتی باشد؟ چگونه میتوان جلوی این بحران را گرفت و چه تدبیری باید اندیشیده شود تا آسیبهای اجتماعی و اقتصادی مردم خوزستان جبران شود؟ سئوالی که پاسخش را باید در چرائی کوتاهی و تعلل حاکمیت در کلیتش و سوءمدیریت مدیران منطقهای جست و جو کرد.
در تحلیل بحران آب خوزستان به مسئله سوءمدیریت زیاد اشاره شده، ولی آیا به راستی همه مشکلات ناشی اشتباهات مدیریتی است؟ زمانی که از سوءمدیریت سخن به میان میآید، این ایده به اذهان متبادر میشود که مشکلات در سطح سیاستگذاری نیست، بلکه مسئله ناشی از ضعفها و ندانمکاریهای اجرایی است. حال آنکه مشکل بیآبی خوزستان بیش از هرچیز ریشه در سیاستگذاریهای غلط آبرسانی و صنعت، و اولویتبندیهای نادرست بودجهای داشته است. بحران آب خوزستان زمانی آغاز شد که در احداث سدها و تاسیس نیروگاهها صرفا منافع گروهی و منطقهای را مد نظر داشتیم و در بودجهیندیها، ایدئولوژی را مقدم بر عملگرایی و منافع ملی قرار دادیم.
سالها است که این مشکل اقلیمی و زیست محیطی مرکز توجه کارشناسان امر بوده و در این زمینه هشدارهائی نیز داده شده است. چند سال پیش، یک مقاله کارشناسی با سنجش میزان بارندگی سالانه در خوزستان و پیش بینی وقوع خشکسالی در این استان متذکر شده بود که برای جلوگیری از تخریب منابع آب و تاثیرات منفی خشکسالی بر مراتع و کشاورزی باید از روشهای کارشناسانه علمی، مدیریت عرضه و تقاضا و مدیریت یکپارچه و پایدار منابع آبی استفاده کرد. این مقاله، همچون دهها مقاله دیگری که در این حوزه منتشر شده، مدیریت آب در کشور را که شامل ساخت سدهای بیشتر، افزایش پروژههای شیرین کردن آب و انجام حفاریها است مورد انتقاد قرار داده و آنها را عللی برای تشدید مشکل بیآبی می داند. به گفته کارشناسان، تفاوت میان آسیبهای ناشی از خشکسالی در کشورهای توسعه یافته و سایر کشورها مانند کشور ما، به دلیل شرایط اقلیمی نیست، بلکه نوع مدیریت آب است.
سال گذشته، وزارت نیرو ضمن هشداری به مسئولان حوزه آب خوزستان درباره کم آبی این استان، پیگیر انجام اقداماتی در این زمینه شد، اما این هشدار جدی گرفته نشد و از سوی مسئولان هیچ اقدامی صورت نگرفت. در همین حال، اما مجتبی یوسفی نماینده مردم اهواز میگوید، بدون شک بخش بزرگی از کوتاهیها در این زمینه بر گردن وزارت نیرو است و این وزارت خانه در سال 98 با عدم مدیریت منابع آب و فاضلاب باعث بروز سیلاب فاضلاب در خوزستان شد، سیلابی که اموال مردم را از بین برد و منجر به ضرر کشاورزان و آسیبهای شدید جاده ای شد. به گفته وی، چنین روندی در سال 99 نیز ادامه داشت تا نهایتا در سال 1400 این استان را به نحوی بسیار جدی تر تحت تاثیر قرار داد.
جالب اینجاست که به اذعان فرماندار یکی از مناطق خوزستان، به رغم تلاش برای تامین آب پائین دست رودخانه کرخه در یکی از شهرستان ها و تالاب هورالعظیم، مشکلات هنوز پا برجا است. از سوی دیگر، معلوم نیست که چرا اعتبار لازم برای اصلاح زیر ساخت ها مانند 350 میلیون یورو برای اصلاح فاضلاب اهواز، و یا تنها 200 میلیون تومان برای لوله کشی آب یک روستا در استان خوزستان تامین نمیشود؟ همانطور که در ابتدا گفته شده، مشکل از جایی آغاز شد که در بودجهبندی، ایدئولوژی بر عملگرایی غلبه کرد و منافع ملی قربانی شد. زمانی که به بودجه صداوسیما نگاه میکنیم و یا وقتی که میبینیم فعالیتهای نظامی و مشاورهای ما در سوریه میلیاردها دلار برای کشور هزینه داشته، به اولویتبندیهای غلط بودجهای پی میبریم. همین اولویتبندیهاست که برای مقابله با بحران خوزستان، تنها 1150 میلیارد تومان بودجه در نظر میگیرد (که یک چهارم بودجهای است که از صندوق توسعه ملی به صدا و سیما تعلق گرفت) و می خواهد با فرستادن چند تانکر آب و چند کامیون آب معدنی، بحران را مدیریت کند!
یکی از مواردی که حکایت از سوءنیت (پیش از سوءمدیرت) دارد، موضوع حقابه است. کارشناسان بر این باورند که یکی از علل عمده بحران کم آبی در خوزستان انتقال آب از سرچشمههای این استان به نقاط مرکزی کشور و افزون برآن، سد سازیهای بی رویه است، سد سازی هائی که به نام پروژه های عمرانی، اما بعضا به خاطر منفعت طلبی و نه به دلیل نیازهای عمرانی صورت گرفته است. به عنوان نمونه، در حوزه کرخه و کارون و اطراف آن، 170 سد احداث شده که تنها 70 تای آن درکارون است. همچنین در بالادست کرخه در کرمانشاه، 15 سد و در ایلام بیش از 10 سد ساخته شده که به گفته کارشناسان آب هیچ نیازی برای احداث هیچیک از این سدها وجود نداشته و افزون برآن عدم اجرای لایروبی و مشکل ورود فاضلاب به رودخانه ها نیز بر این بحران دامن زده است. در این میان، صدور محرمانه برخی مجوزها برای انتقال آب به مناطق مرکزی درحالی که تالاب هورالعظیم از خشکی رنج می برد و ورودی رودخانه های استان خوزستان کاهش یافته، نه تنها به یاس و ناامیدی مردم خوزستان دردادخواهی از مسئولان رنگ بیشتری بخشیده، بلکه باعث بروز اعتراضاتی در این زمینه نیز شده است، اعتراضاتی که متاسفانه شاهد از دست رفتن جان دو جوان نیز بود.
نمایندگان خوزستان در مجلسخواهان پاسخگوئی دولت به خاطر نابودی زندگی مردم این استان شدهاند و قسمتی از بیانیه مجلس خبرگان نیز تاکید میکند که مسئولان امور آب و سازمان آب و برق خوزستان و وزارت نيرو به خاطر سوءمديريت و بیتدبيری كه باعث بروز فاجعه زيست محيطی در استان خوزستان شدند، باید به دست عدالت سپرده شوند. هیچ یک از مسئولان اما برنامهای برای عملی کردن راه حلهای کارشناسانهای که سالها است برای جلوگیری از چنین بحرانهائی ارائه شده تعیین نکردهاند، و مجلسیان نیز اهمیت توجه به نظرات کارشناسانه در مدیریت آب را متذکر نشده اند، و معلوم نیست طرح جامعی که قرار است در جلسه سران سه قوه تدوین آن نهائی شود چیست و چه منابعی تحقق آن را تامین خواهند کرد و آیا این طرح با نظرات کارشناسان زیست محیطی تدوین شده یا بازهم مرهمی موقت بر زخم عمیق این بحران خواهد بود؟
شکی نیست که در قبال کجکاران و مدیران و مسئولائی که از کنار مشکلات مردم به هر دلیلی بی اعتنا عبور کرده اند، عدالت باید اجرا شود، اما به موازات آن دولت باید با برنامهای منسجم و پایدار از مصرف بیرویه منابع کشورکه تنها صرف پروژه های صرفا سودجویانه شده و بدون آینده نگری مفهوم توسعه را به محاق برده است جلوگیری کند، درغیراین صورت، سیاست های اشتباهی که در گذشته و حال شاهد آن بودهایم بیش از همیشه گریبان اقتصاد کشور را گرفته و هزینههای جانی و مالی جبران ناپذیرتری را با خود به همراه خواهند آورد.