به اشتراک بگذاریدرئیس محترم مجلس آقای قالیباف در اولین مواجهه مجلس یازدهم با دکتر ظریف گفت توقع وی حداقل این بوده که نهاد تحت رهبری ایشان، وزارت امورخارجه و تجارت بینالملل باشد، چراکه امروز کشور در جنگ اقتصادی است و اگر نمیتوانیم سرمایه خارجی جذب کنیم، دستکم پول ملت ایران که در نزد بعضی از کشورها باقی مانده، به کشور بازگردانده شود... قرار بود که بحث تجارت بین الملل، محور فعالیت های وزارت امور خارجه باشد و دکتر ظریف نیز، هم در ابتدای دولت یازدهم و هم در ابتدای دولت دوازدهم بر «دیپلماسی تجارت محور» تاکید کرده بود. در عمل اما، وزارت امور خارجه ابتکار عمل را از دست داده و به جای دیپلماسی تجاری، بیشترین انرژی دکتر ظریف مصروف دفع حملات و حفظ حداقلها در حوزه سیاست خارجی شده است.
در همین حال نگاهی به ادبیات و واکنشهای وزارت امور خارجه نشان میدهد که تنش زدایی دیگر در اولویت سیاست خارجی کشور قرار ندارد. عباس موسوی، سخنگوی وزارت خارجه درباره علت آتش سوزی ناو آمریکا در سواحل سن دیگو گفته: «این موضوع خیلی ارتباطی با ما پیدا نمی کند...باید بررسی شود که آیا یوزپلنکهای آمریکایی این مسئله را به عهده نگرفتند؟!» هدف موسوی از بکارگیری این لحن چیست؟ مواضعی اینچنینی تنها به سود جنگ طلبان داخلی و خارجی تمام می شود و هیچگونه توجیه دپپلماتیک و سیاسی ندارد.
نگاهی به اظهارات دکتر ظریف خطاب به مخاطبان خارجی در شورای امنیت و مخاطبان داخلی در مجلس شورای اسلامی نشان میدهد که وزارت امور خارجه کشورمان بجای ایفای نقش تصمیمسازی و تصمیمگیری در حوزه دیپلماسی تجاری، به گونه ای منفعلانه، به کارگزاری برای توجیه عملکرد نهادهای سیاسی و امنیتی تبدیل شده و در این میان، هم مورد غضب دشمنان خارجی و هم مورد غضب دشمنان داخلی قرار گرفته است.بحثی نیست که توسعه اقتصادی کشور را بدون جذب سرمایه گذاری و توسعه صادرات نمیتوان محقق کرد و برای این منظور باید روابط حسنهای با کشورهای دور و نزدیک داشت. ولی آیا نبود این روابط حسنه، ناشی از کم کاری وزارت امور خارجه است که نمایندگان مجلس به عملکرد اقتصادی دکتر ظریف خرده میگیرند؟
وزیر امور خارجه کشورمان در پاسخ به انتقادات نمایندگان مجلس گفته است: «ما بهدنبال تحول در موجودیت سیاسی- امنیتی وزارتخارجه به سمت سیاسی- امنیتی و اقتصادی هستیم...اما قبول کنید که این تغییر سخت است چراکه شاکله فکری در وزارتخارجه در قالب سیاسی- امنیتی است.» حقیقا چرا باید تغییر شالکه فکری دستگاه دیپلماسی کشور اینقدر دشوار باشد؟ اگر ما مواضع منطقه ای خود را با ماهیت نظام گره نزده بودیم، آیا باز هم تغییر شاکله سیاسی-امنیتی وزارت امور خارجه تا این حد دشوار می شد؟
دکتر ظریف در پاسخ به این سوال که چرا همیشه بر روی مردم ایران فشار جهانی است، گفته بود: «ما خودمان انتخاب کردیم که جور دیگری زندگی کنیم». آیا اینکه شاکله فکری در وزارت خارجه سیاسی-امنیتی است هم ناشی از انتخاب ملت است؟ برجام گامی بود برای گذار از شاکله امنیتی بود که متاسفانه به نتایج ماندگاری نیانجامید. ولی چرا دستگاهی دیپلماسی کشور به جای تنشزدایی، به ادبیات تهاجمی روی آورده و عملا سخنگوی طیف جنگ طلب شده؟
دکتر ظریف با اشاره به بدعهدی های پنج به علاوه یک تاکید کرده اکنون هم برخی از اعضای اروپایی شورای امنیت، در فکر تخریب بیشتر قطعنامه 2231 هستند، این در حالی است که این قطعنامه، بر ارتقاء و تسهیل و توسعه تعاملات اقتصادی و تجاری عادی و همکاری با ایران تاکید دارد. در همین حال، کشورهای اروپایی میگویند ایران تاکیدات قطعنامه 2231 در خصوص ممنوعیت/محدودیت آزمایشهای موشکی بالستیک را جدی نگرفته است. تا زمانی که این بی اعتمادی های دو جانبه ادامه پیدا کند، وزارت امور خارجه هم بیشترین وقت خود را مصروف دفع حملات و توجیه عملکرد سیاسی و نظامی کشور خواهد کرد و فرصتی برای پیگیری دیپلماسی تجاری نخواهد داشت.